شاید
تنها شاید
واپسین نگاهت جانم را بگیرد
چرا که خبر رفتنت زنده ام نخواهد گذاشت.......
**************************************
پر از هیاهو
پر از حرفهای نگفته ی سالها!!
چقدر پرم اما
چقدر برای نگفتن بهانه دارم
و چقدر برای گفتن واهمه.......
بگذار بهانه ی واهمه ام به دفن رویاهایم ختم شود
که مرگ رویا مرگ من است......
******************************************
تو را دوست نمی دارم
چنانکه برگی درختش را
کودکی مادرش را
تورا دوست نمی دارم به اندازه ی تنهاییم
به اندازه ی زیباییت
تورا دوست نمی دارم
تورا می پرستم
برای حس بودنی که به من دادی
برای عاشقانه ای که برایت نوشتم...
تورا می پرستم
***************************************
پشت دیوارها
ماه پنهان نمی شود
چشمهای دریده رو به آسمانند
و دیوارهای فاصله قد کشیده
چگونه دستم به آستانت می رسد
وقتی قد دیوارهای کوتاه و بلند همت ندارم
باید بر خیزم
باید که برخیزم و فاصله ها را بردارم
فاصله خود نتوانستن است
باید برخیزم............
*****************************************
شاید تو اولین نباشی
اما واپسینی
اما پیشتر کسی را
اینسان که تورا
ندیده بودم
نخواسته بودم
تو اولین رویای من اگر نباشی
زیباترین خواسته ام هستی
وقتی از آسمان فرود می ایی
جانم روشن می شود
نگاهم تیره.................
*******************************