پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
وعده(استقبالی از شعر کوچه ی مشیری)
نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393
بازدید : 463
نویسنده : محمود عمیدی

....دل من باز تمنای تو دارد

خواب و بیدار به سر آتش سودای تو دارد

در دل انگیزترین خلوت خاموش

آرزوی قد و بالای تو دارد.....

بارها گفته ام ای دل تو تمنای که داری؟

----------------------باز هم رای که داری؟

او که یک ذره از این داغ تو در یاد ندارد

-----------------------------غیر بیداد ندارد

او که در خاطر شیرین شب خود

-----------------------------غم فرهاد ندارد

دل بیهوده ی خود بسته به فردای که داری؟

بی خود از کوچه سرک می کشی امشب

---مثل هر شب

کور سویی که در این کوچه روان نیست

هیچ کس فکر دل این دو جوان نیست

-----------------خودشان هم-

دیگر امید شکوفایی این باغ خزان نیست.....

خاطرت نیست مگر آن شب آرام

که دل انگیزترین خلوت خاموش

فکر من در هم و مخدوش

چیره می شد به حضور من و تو دلهره کم کم

چشم من مضطرب پنچره ها بود

----------------کوچه لبریز گل زنجره ها بود

----------------------------------باد در کوچه رها بود

گوش من در تب تکرار صداها....

خاطرم هست که آن گل به قرار تو نیامد

تا سحر-تاگل خورشید برآید-

منتظر ماندی و یار تو نیامد.....

-مانده ام دسته گل عاطفه در دست

وعده گاه من و او کوچه ی بن بست-

آن گل پا به فرار تو نیامد

باز یار تو نیامد...

کوچه آرام

                 -سایه ای نیز در این کوچه دوان نیست

جوی هم گرچه نشان داشت ز عشق گذرانی

دیگر از کوچه روان نیست

نم نم بارش باران نگاهم شده آغاز......

باز هم دل نگران

چشم در پنجره ی بسته و تاریک اتاقت

از خم کوچه گذشتم

روی دیوار اتاق تو نوشتم:

((بی تو مهتاب شبی باز از این کوچه گذشتم))

((و شب دیگرو شبهای دگر هم))

باز هم می گذرم...

 باز هم می گذرم...

باز هم...


:: موضوعات مرتبط: شعر نو , نیمایی , ,
:: برچسب‌ها: کوچه ,